نوشته شده توسط : آیسا

عزیزم...

امروز با مامانم و خالم که میشن مامان بزرگ مادری تو و خاله مامانت، رفته بودیم بازار. تو بازار یه درشکه بود که اسب بهش بسته بودن و مسیر کوتاهی رو با اون مسافرکشی میکردن. من تاحالا ندیده بودم. خیلی برام جالب بود. میدونی به محض دیدنش چی به ذهنم اومد؟ اینکه بعد از اینکه به دنیا اومدی و کمی بزرگ شدی(قربونت برم من) با هم بریم و سوارش بشیم. البته به یه شرط! دیگه گیر ندی که هی بریم و سوار اون شیم چون بازار خیلی شلوغه

 



:: موضوعات مرتبط: بهترین من , ,
:: بازدید از این مطلب : 360
|
امتیاز مطلب : 51
|
تعداد امتیازدهندگان : 17
|
مجموع امتیاز : 17
تاریخ انتشار : سه شنبه 27 ارديبهشت 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : آیسا

سلام عزیزم

این هفته نمایشگاه کتاب دایر بود که منم رفتم و برای تو هم دو تاکتاب خریدم.برای تو که نه به خاطر تو!

یکی"ریحانه بهشتی" و یکی"مادر کافی".

خیلی کتابای خوبین. اینو از اونجا میگم که تعریفشونو زیاد شنیدم.

البته یه قسمت هایی از ریحانه بهشتی به نظرم خرافات میاد ...

برام دعا کن. دعا کن تا هم سالم باشم تا تو هم سالم باشی و هم موفق باشم

مرسی

دوست دارم

به یادم باش

 



:: موضوعات مرتبط: بهترین من , ,
:: بازدید از این مطلب : 267
|
امتیاز مطلب : 42
|
تعداد امتیازدهندگان : 16
|
مجموع امتیاز : 16
تاریخ انتشار : شنبه 24 ارديبهشت 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : آیسا

امروز ک رفته بودم نمایشگاه به خاطر تو هم دو تا کتاب خریدم تا بخونم.

مادر کافی و ریحانه بهشتی.

کتاب های دیگه هم تو ذهنم بود ولی نتونستم پیدا کنم.

یه کتابهای قصه ای بودن که برا هر فصل یه جلد مخصوص کتاب قصه بود که خیلی خوشگل بودن.

انشالله که اومدی و بزرگ شدی با هم میریم و برات کتاب میخریم.انشالله

دوستت دارم



:: موضوعات مرتبط: بهترین من , ,
:: بازدید از این مطلب : 335
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 16 ارديبهشت 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : آیسا
سلام عزیزم

الان که دارم برات مینویسم تو هنوز نیستی،یعنی هستی ولی هنوز پیش من نیستی.

خیلی دوست دارم

خیلی کارا دارم که باید انجام بدم. کلی سرم شلوغه.این سر شلوغی برای اینه که بعد از اومدن تو به ارامش برسم.



:: موضوعات مرتبط: بهترین من , ,
:: بازدید از این مطلب : 170
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : یک شنبه 28 فروردين 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : آیسا
عزیزم

عمه مینا برات یه کلاه و پیرهن کوچولوی خوشگل بافته. البته دخترانه اس.ما که هنوز نمیدونیم تو چی هستی!

گفته هر کی زودتر نی نی دختر بیاره مال اون میشه. ایشاللا به موقعش انقدر از اینا میپووشیییییییییییی....

دوستت دارم



:: موضوعات مرتبط: بهترین من , ,
:: بازدید از این مطلب : 231
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : یک شنبه 28 فروردين 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : آیسا
عزیز دلم

تا قبل از اومدنت چند تا کار نیمه تمام دارم که باید انجامش بدم. اولیش خودمم. باید به خودم برسم.با خودم باشم، خودمو بشناسم بعد از خودم خسته بشم و بپردازم به تو.

لیست کارام اینه:

1.ورزش

2.تهران گردی

3.درس

4.مطالعه(البته این مربوط میشه به تو)

5....

از خدا بخواه که به بهترین نحو بیای پیشم

دوستت دارم عزیزم



:: موضوعات مرتبط: بهترین من , ,
:: بازدید از این مطلب : 232
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : یک شنبه 28 فروردين 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : آیسا

عزیزم مادر بزرگ پدریت خیلی بی تابی میکنه برای اومدنت. هی منو دعوا میکنه که چرا اینهمه این دست اون دست میکنی.بیارش دیگههههه

ولی خوب آخه منم برای خودم برنامه ریزی دارم مگه نه؟

عید که رفتهبودیم تبریز تا منو تنها گیر اورد شروع کرد از من بازجویی کردن.منم نشستم براش مفصل توضیح ذاذم که مادر من من بیشتر از شما دلم میخواد ایشونو بیارم ولی الان دیگه زمونه عوض شده. اینطوری نیست که یهو خبردار شی تو راهی داری. علم پیشرفت کرده و من میخوام این علم رو به خدمت بگیرم تا اونی که میاد بهترین باشه. به امید خدا...

دوستت دارم عزیزم



:: موضوعات مرتبط: بهترین من , ,
:: بازدید از این مطلب : 206
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : یک شنبه 28 فروردين 1390 | نظرات ()

صفحه قبل 1 صفحه بعد